دانشگاه استنفورد
خانمی با لباس کتان راهراه و شوهرش با کتوشلوار نخنماشدهی خانهدوز در شهر بوستن از قطار پايين آمدند و بدون هيچ قرار قبلی راهی دفتر رئيس دانشگاه هاروارد شدند. منشی فورا متوجه شد اين زوج روستايی هيچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالا شايسته حضور در کمبريج هم نيستند. مرد به آرامی گفت: مايل هستيم ریيس را ببينيم. منشی با بی حوصلگی گفت: ايشان تمام روز گرفتارند. خانم جواب داد: ما منتظر خواهيم شد.
ارسال توسط علی راحتی
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
او پرسید چه کسی این بیست دلار را می خواهد؟
دست ها بالا رفت.او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما می دهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
ارسال توسط علی راحتی
آخرین مطالب